می خواستم توانایی بخشیدن مرا داشته باشی. کاش می فهمیدی که اشتباه هم می کنم. که متاسفم. که می خواستم می شد برگشت به گذشته و اشتباه نکرد. می خواستم مرا ببخشی. می خواستم بخواهی که ببخشی. تنهایی مرا امروز تنها خدا پر می کند. خدایی که ایکاش قهر با من نمی کرد. تا جلوی اشتباه کردن مرا می گرفت. کاش یادم بود به کدامین زبان صدایش کنم
Month: June 2008
تعبیر
دیگر نگران خواندن و دانستن هیچ کس نیستم. برای خودم می نویسم و از خودم…. تعبیری در کار نیست
تنها مرز زمانی
…
آقای دیزل
دیزل یه سگ بولداگ خنده داره که من تا 21 جون ازش نگهداری می کنم. الان نیم ساعته که داره با یه تیکه طناب کشتی می گیره. هر از چند گاهی هم یه نگاهی به من می کنه که یعنی منم برم بازی کنم!! این توضیح رو فعلا داشته باشین چون تا 16 روز دیگه زندگی من مجوعه ای از حرکات این موجود خواهد بود. البته به شرطی که وقتی برای وبلاگ آپدیت کردن برای من بذاره