که بماند به یادگار
Author: تصویر
نوشتن تمام عمر با من بود. خیلی قبل تر از خواندن. قبل تر از دست خط.. یازده سال “شبهای کاغذی” را نوشتم. معجونی از آنچه بر من میگذشت بود. بیرونی و درونی. من یک اهوازی ریشه دارم در خاک جنوب که اوایل بیست سالگی، مهاجرت کردم به البرتای کانادا. نوشتههایم را گاهی سرما احاطه میکند، گاهی داغی خاطره هام. یک جایی فهمیدم که جز “عبور” چارهای نیست. حالا هر روز، سرد یا گرم، ایران یا کانادا، تهران یا اهواز یا ادمونتون، عبور کردن را تمرین میکنم. View all posts by تصویر
چه خوب که احساس یه روز قشنگ رو ثبت می
کنی. انگار خیلی از ما عادت نکردیم حس یه اتفاق قشنگ ولو کوچک رو بنویسیم. دیدنش حال آدم رو خوب می کنه.